آخرین پست 11 سالگی...💜
خب سلااااام. مثل همیشه، آناهیدم. خب. 1مشب 21 شهریور 1401. و فردا من خواهر بزرگ 12 سالم. احساس میکنم از روزی که وبلاگ رو زدم و خواهر بزرگ 10 ساله بودم فقط 2 روز گذشته نه 2 سال. ولی به هرحال باور کنید یا نکنید، هیچوقت خیال ندارم اسم وبلاگم رو تغییر بدم. خیلی داره زود میگذره. ولی من اعتراضی ندارم. تو این 1 سال گذشته کلی دوست خوب پیدا کردم پس سال بعد هم همینطور خواهد بود. واقعا نمیدونم چه احساسی دارم. خیلیییی خوشحالم ولی. دسته بندی پست های 11 سالگی و 10 سالگی خیلی خوب نیستن یعنی پست هام درست طبقه بندی نشدن اما سعی میکنم از این به بعد همه پست هام رو تو دسته بندی 12 سالگی قرار بدم. ...
امتحان
نی نی سایت
اقااااااا ما یه بار اومدیم راستگو باشیمی سنمون رو راست بگیم کاپ کیک عصبانی ترکوندمون. بعد میگن چرا مرد زن نما و بچه بزرگ نما زیاد شده. چرا ما رو سرکار میذارن. چون جنبه حقیقت ندارید تمااااااام
یکی دیگه از اکانت های بهار شناسایی شد
بچه ها دوباره سلام. بهار یک اکانت دیگه هم داره که من همین الان متوجه شدم هنوز مسدود نشده. البته فکر نمیکنم در اون اکانت فعال باشه هنوز مالیو؟ دقیق نمیدونم اسمش تو این اکانت چیه همون اسم کاربریش رو نوشتم. مطمئنم اینم بهاره و از مدیریت درخواست میکنم این رو هم مسدود کنه. ممنون از کسایی که پست گذاشتن. اصلا فکر نمیکردم این همه ادم پشتمون باشن. همونطور که گفتم بچه هایی که قرار بوده پست بذارن همچنان پست بذارن هشتگ یادتون نره #اتحاد_نی_نی_وبلاگی ...
متحد بمونید
بچه ها اناهیدم وقت ندارم پروفایلم رو بذارم. فقط خواستم بگم درسته بهار با هر 3 اکانت حذف شده ولی اونایی که قراره پست بذارن همچنان بذارن که مدیریت این دفعه بیشتر جدی بگیره و با 2 بار اصرار کردن بهار دوباره برش نگردونه. ببینه چند نفر نمیخوان بهار رو تو وبلاگ. ممنون که پشت من و سانا بودید. دوستتون دارم و منتظر پست هاتتون با هشتگ مون هستم #اتحاد_نی_نی_وبلاگی
اتحاد نی نی وبلاگی
سلام. آناهیدم. امروز اومدم حرف بزنم. راجع به یک چیز مهم. بهار رو که میشناسیم. هممون. بعضیا به اسم بهار بعضیا به اسم خاطراتی به رنگ طوسی بعضیا خاطرات انگوری. بعضیا قلب زیبا بعضیا قلب آلبالو و بعضیا قلب صورتی. اما در نهایت میشناسیمش. آذر سال 1400 رو یادتونه؟ چقدر سر چند تا شخصیت که درنهایت کارتونی بودن نه بیشتر به دوستاش فحش داد. بدترین فحش ها رو به من رها اوا ریحانه ووووو سانا! میداد. همونموقع مدیریت مسدودش کرد و بعد از اون دل من و سانا براش سوخت و هر 2 تلگراف زدیم و تونست برگرده. اونم بعد به عالمه مدت. مدت زیادی مدام وب میزد و مسدود میشد. الان بهار دوباره برگشته. اما نه با 1 کاربری. بلکه با 3 کاربری که در ن...
سانای عزیزم تولدت مبارک.
13 ابان 1400. شاید از آشناییمون 2 ساعت گذشته بود. شاید کمتر و شایدم بیشتر. دقیق یادم نیست. دستپاچه هر چرت و پرتی رو برای امید دادن بهت و راضی کردنت برای امریکا رفتن میبافتم. تو همون گفتگوی اول فهمیدم چرا اینقدر دوست داری. چرا اینقدر دنبال کننده ها و کامنت هات زیاده. چون خاصی و دوست داشتنی. از همون گفتگوی اول فهمیدم تو از این به بعد دوستمی. و چقدر ناراحت شدم که فکر میکردم نمیتونی از امریکا باهام در تماس باشی. من 11 سال و 2 ماهم بود و تو 16 سال و 2 ماه. این 10 ماه که دوستت بودم رو از همه 2 سالی که وبلاگ رو دارم بیشتر دوست داشتم و دارم. بله هنوز تو رو یادمونه. چه 1 هفته نباشی...
دوست عزیز و محترم. بهت هشدار میدم
دوست عزیز و محترمی که خودت میدونی کی هستی و منم تورو از روی عکس گربه پروفایلت میشناستم چون جداگانه عکس گربه رو برام فرستاده بودی. بهت هشدار میدم که اگر دوباره آوای عزیزم رو اذیت کنی یا به من تلگراف های آزار دهنده و کامنت های چرت بدی به نی نی وبلاگ میگم کی هستی و احتمالا ای پیت رو به طور کل مسدود کنن. تا 11 ام بهت وقت میدم دست از سر آوا برداری و ازش عذر خواهی کنی.... وگرنه هر هویت هر 3 اکانتت لو میره. کامنت ها رو میخونم و تائید نمیکنم چون پست موقته