گردون
.
.
امروز صبح برنامه صبحگاه مدرسه با کلاس ما بود. پس نیم ساعت زودتر رفتم مدرسه.
وقتی رسیدم هنوز صف ها تشکیل نشده بود. آلا و مریم رو پیدا کردم و با هم رفتیم گوشه حیاط و شروع کردیم درباره "خبرای خوب" صحبت کردن.
پدر آلا گفته بود اگر اسرائیل نابود بشه به جای خونه ۱۵۰ متری ۲۵۰ متری میسازه.
خلاصه داشتیم صحبت میکردیم که ساجده از دور مارو دید و اومد سمت من. یکم نگاه کردیم به هم و بعد پرسیدم شنیدی؟ گفت چی؟ گفتم "خبرای خوب"
گفت اره و جیغغغغ زنان پریدیم بغل هم.
از خوشحالیش گفت و بپر بپر کردنش تو خونه
از لذت تماشای سوزش و جلز ولز اینترنشنال و بی بی سی گفتم
از کشته شدن یکی از فرمانده های نظامیشون گفت
گفتم دو نفر بودن
از دادن صدها کشته و اسیر گفت
از تصرف روستا ها گفتم.
و در ادامه روز به این فکر کردم که حال و هوای سال پیش کجا و حال و هوای امسال کجا. پارسال کجا بودیم و امسال کجا.
پ ن: تفاوت های این دو تصویر را مشخص کنید (۲ نمره)