کلاس ششم
امروز صبح ساعت ۷ نیم از خواب بیدار شدم و رفتم سر کلاس.
باز آمد بوی ماه مدرسه
بوی غنچه های ماه مدرسه
و من یاد ۶ سال پیش افتادم که با ۱ شاخه گل رز و لباس یاسی رنگ به عنوان ۱ کلاس اولی به مدرسه دولتی امین رفتم و جشن غنچه ها برای من بود.
ستایش، سارینا، نیلا و آوین و نجلا و نازنین فاطمه هیچ وقت فراموشتون نمیکنم.
یا خانم بسیج مهربون که اینقدر خوب درس میداد.
۵ سال پیش امروز ما دیگه شهر پر از دود و سیاهی یعنی تهران رو رها کردیم و به شعر زیبای بهار نارنج، بابل مازندران اومدیم. زهره جون معلم کلاس دومم، تو یکی از بهترین معلم های من بودی هیج وقت عروسک های دستی ات رو فراموش نمیکنم. یادمه خودم هم ۱ بار یک عروسک دستی که مال خودم بود رو بهتون دادم.
نوراسا صفری معلم کلاس سوم با این که عقده ای ترین معلم من بودی دلم برات تنگ میشه.
راستی، خانم خاکستریان معلم کلاس چهارم رو از قلم نندازم که این قدر باهام مهربون بود که دوستم بهار میگفت خانم خاکستریان تو و از همه بیشتر دوست داره!
وخانم جعفری عزیز که هم معلم کلاس پنجم هستی هم ششم.
تو هم خیلی معلم خوبی هستی خوشحالم که امسال هم مثل پارسال معلممی