کین سیاوش، یک داستان آشنا
در شاهنامه،
قسمت پهلوانان، داستان سیاوش و به دنبال اون داستان کین سیاوش، یک سناریوی تأمل برانگیز وجود داره..
سیاوش که شاهزاده ایران و فرزند کی کاووس پادشاه ایرانه، یک جوان انسان و انسان دوست که دست پرورده رستم و زال هم هست، به علت دسیسه چینی های نامادری خودش سودابه و بی خردی پدرش که حرف های همسرش رو باور میکنه، از ایران فراری میشه و به توران زمین که سرزمین دشمن بوده پناه میبره.
در اونجا هم مثل ایران، سیاوش بسیار محبوب مردم و درباریان میشه، به خصوص محبوب پادشاه توران افراسیاب و وزیر دانای افراسیاب که پسرعموش هم هست، پیران. به طوری که هم پیران و هم پادشاه توران زمین دخترانشون رو به سیاوش میدن و حتی پادشاه یک تکه زمین کشور خودش رو به اون میده تا در اونجا شهری بسازه و حاکم اونجا باشه.
گرسیوژ برادر افراسیاب که این هارو میبینه، به سیاوش حسادت میکنه و با پرونده سازی دروغ و تهمت زدن به سیاوش اون رو از چشم شاه میندازه و در نهایت پادشاه توران افراسیاب، سیاوش رو بیگناه میکشه.
...
حالا داستان اصلی ای که میخوام تعریف کنم از کشته شدن سیاوش شروع میشه. خبر مرگ سیاوش به ایران میرسه و رستم پهلوان ایران سپاهی اماده میکنه و به جنگ تورانیان میره. در اینجا سرخه پسر افراسیاب به جنگ میره و اسیر ایرانیان میشه. پهلوان ایرانی، طوس اون رو میبره تا مثل پسر پادشاه ایران که سیاوش بود و سر بریده شد، سر ببره. سرخه میگه که من زمانی که سیاوش در توران بود خودم دوست سیاوش بودم، اصلا دلم نمیخواست که کشته بشه، من بیگناهم.. ولی رستم میگه این قانون جنگه.. پسر شاهزاده ایران رو بیگناه کشتن پسر پادشاهشون رو بیگناه میکشیم.
از اون طرف پیرسم که برادر کوچک پیران بوده و هم خودش و هم برادر بزرگش نهایت تلاششون رو برای کشته نشدن سیاوش و مراقبت ازش کرده بودن هم توسط ایرانیان کشته میشه.. و همینطور کلی ادم بیگناه دیگه از هر دو سپاه.
کشته شدن بیگناهان همیشه رسم جنگ بوده و چیز عجیبی نیست. ولی سوال اصلی اینحاست.
مقصران اصلی جنگ کجا بودن؟
گرسیوژ، افراسیاب، کی کاووس که پسرش رو با بی خردی از ایران فراری و به کشتن داد؟
خب معلومه.. اون بالا نشسته بودن مقصرای اصلی جنگ از هر دو سپاه، و ادم هایی رو به جنگ میفرستادن که تقصیری نداشتن تو کشته شدن سیاوش که دلیل این جنگه. و خودشون معلوم نبود کجا قایم شده بودن
...
جنگ شروع میشه کین خواهی انسانی که مظلوم کشته شد، دستایی که به ادم (های) اصلی از هر دو طرف نمیرسه و مردم عادی هر دو طرف رو میکشه، ادم های بیگناه و بی تقصیر که کشته میشن، مادرایی که داغدار میشن، نفرتی که هر لحظه بیشتر میشه بین دو طرف جنگ، ادم های اصلی که نشستن بالا و مردم عادی رو فرستادن کف میدون و جنگ بین ایرانی ها و تورانی هایی که در نهایت نسلشون به یک نفر (فریدون) میرسید و درواقع از یک خانواده بودن..
داستان آشنایی بود.. مگه نه؟