𝓐𝓷𝓪𝓱𝓲𝓭 (◦•●◉✿اســماءالـهدی✿◉●•◦)𝓐𝓷𝓪𝓱𝓲𝓭 (◦•●◉✿اســماءالـهدی✿◉●•◦)، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
𝓜𝔂 𝓫𝓵𝓸𝓰𝓜𝔂 𝓫𝓵𝓸𝓰، تا این لحظه: 3 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
𝓬𝓸𝓸𝓴𝓲𝓮 (𝓶𝔂 𝓬𝓪𝓽)𝓬𝓸𝓸𝓴𝓲𝓮 (𝓶𝔂 𝓬𝓪𝓽)، تا این لحظه: 3 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
𝓕𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮𝓱𝓕𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮𝓱، تا این لحظه: 18 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره
𝐹𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅 𝓌𝒾𝓉𝒽 𝐹𝒶𝓉𝑒𝓂𝑒𝒽 𝒮𝒶𝓃𝒶𝐹𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅 𝓌𝒾𝓉𝒽 𝐹𝒶𝓉𝑒𝓂𝑒𝒽 𝒮𝒶𝓃𝒶، تا این لحظه: 2 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
𝓒𝓸𝓸𝓴𝓲𝓮 𝓬𝓸𝓶𝓮𝓼 𝓽𝓸 𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓸𝓾𝓼𝓮𝓒𝓸𝓸𝓴𝓲𝓮 𝓬𝓸𝓶𝓮𝓼 𝓽𝓸 𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓸𝓾𝓼𝓮، تا این لحظه: 3 سال و 7 روز سن داره
𝓞𝓭𝓲𝓷 𝓬𝓸𝓶𝓮𝓼 𝓽𝓸 𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓸𝓾𝓼𝓮𝓞𝓭𝓲𝓷 𝓬𝓸𝓶𝓮𝓼 𝓽𝓸 𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓸𝓾𝓼𝓮، تا این لحظه: 1 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

داستان های خواهر بزرگ 13 ساله

بیاید دنیا رو رنگی کنیم🌈

کین سیاوش، یک داستان آشنا

1402/6/11 17:39
134 بازدید
اشتراک گذاری

در شاهنامه،

قسمت پهلوانان، داستان سیاوش و به دنبال اون داستان کین سیاوش، یک سناریوی تأمل برانگیز وجود داره.. 

سیاوش که شاهزاده ایران و فرزند کی کاووس پادشاه ایرانه، یک جوان انسان و انسان دوست که دست پرورده رستم و زال هم هست، به علت دسیسه چینی های نامادری خودش سودابه و بی خردی پدرش که حرف های همسرش رو باور میکنه، از ایران فراری میشه و به توران زمین که سرزمین دشمن بوده پناه میبره. 

در اونجا هم مثل ایران، سیاوش بسیار محبوب مردم و درباریان میشه، به خصوص محبوب پادشاه توران افراسیاب و وزیر دانای افراسیاب که پسرعموش هم هست، پیران. به طوری که هم پیران و هم پادشاه توران زمین دخترانشون رو به سیاوش میدن و حتی پادشاه یک تکه زمین کشور خودش رو به اون میده تا در اونجا شهری بسازه و حاکم اونجا باشه. 

گرسیوژ برادر افراسیاب که این هارو میبینه، به سیاوش حسادت میکنه و با پرونده سازی دروغ و تهمت زدن به سیاوش اون رو از چشم شاه میندازه و در نهایت پادشاه توران افراسیاب، سیاوش رو بیگناه میکشه. 

... 

حالا داستان اصلی ای که میخوام تعریف کنم از کشته شدن سیاوش شروع میشه. خبر مرگ سیاوش به ایران میرسه و رستم پهلوان ایران سپاهی اماده میکنه و به جنگ تورانیان میره. در اینجا سرخه پسر افراسیاب به جنگ میره و اسیر ایرانیان میشه. پهلوان ایرانی، طوس اون رو میبره تا مثل پسر پادشاه ایران که سیاوش بود و سر بریده شد، سر ببره. سرخه میگه که من زمانی که سیاوش در توران بود خودم دوست سیاوش بودم، اصلا دلم نمیخواست که کشته بشه، من بیگناهم.. ولی رستم میگه این قانون جنگه.. پسر شاهزاده ایران رو بیگناه کشتن پسر پادشاهشون رو بیگناه میکشیم.

از اون طرف پیرسم که برادر کوچک پیران بوده و هم خودش و هم برادر بزرگش نهایت تلاششون رو برای کشته نشدن سیاوش و مراقبت ازش کرده بودن هم توسط ایرانیان کشته میشه.. و همینطور کلی ادم بیگناه دیگه از هر دو سپاه. 

کشته شدن بیگناهان همیشه رسم جنگ بوده و چیز عجیبی نیست. ولی سوال اصلی اینحاست. 

مقصران اصلی جنگ کجا بودن؟ 

گرسیوژ، افراسیاب، کی کاووس که پسرش رو با بی خردی از ایران فراری و به کشتن داد؟ 

خب معلومه.. اون بالا نشسته بودن مقصرای اصلی جنگ از هر دو سپاه، و ادم هایی رو به جنگ میفرستادن که تقصیری نداشتن تو کشته شدن سیاوش که دلیل این جنگه. و خودشون معلوم نبود کجا قایم شده بودن

...

جنگ شروع میشه کین خواهی انسانی که مظلوم کشته شد، دستایی که به ادم (های) اصلی از هر دو طرف نمیرسه و مردم عادی هر دو طرف رو میکشه، ادم های بیگناه و بی تقصیر که کشته میشن، مادرایی که داغدار میشن، نفرتی که هر لحظه بیشتر میشه بین دو طرف جنگ، ادم های اصلی که نشستن بالا و مردم عادی رو فرستادن کف میدون و جنگ بین ایرانی ها و تورانی هایی که در نهایت نسلشون به یک نفر (فریدون) میرسید و درواقع از یک خانواده بودن.. 

داستان آشنایی بود.. مگه نه؟ 

پسندها (3)

نظرات (1)

who
12 شهریور 02 9:02
خیلی خوب نوشتی!همیشه یه عده بیگناه تاوان زیاده خواهی یه اقلیت کوچیکو میدن!
البته توی این داستان سودابه که با هوس بازیش شروع کننده ی ماجرا بود بعد از کشته شدن سیاوش ،توسط رستم به طرز بدی کشته میشه.آخر داستانم افراسیاب به دست کیخسرو به قتل میرسه.
یعنی اون آدمای اصلی ماجرا هم یه جایی تاوان میدن حداقل تو این داستان که اینجوریه!
◦•●◉✿اســماءالـهدی✿◉●•◦
پاسخ
ممنونم
البته، البته. ولی خب من بیشتر منظورم اون تیکه بود که همه چیز از کشته شدن یه نفر شروع میشه بعد دو تا گروه مختلف که از یک نژاد بودن و هر دو بیگناه با هم میجنگن و کشته میدن.. چون داستانش آشنا بود. خیلی اشنا
سودابه مقصر اصلی نبود از نظرم. البته دست رستم درد نکنه زنیکه... رو به درک واصل کرد، ولی خب بین زنان حرمسرا همیشه کرم ریختن و پشت سر هوو و بچه هوو حرف زدن بوده، شاه باید عاقل میبود که نبود. افراسیابم که خب بلاخره پیر بود خودشم و اونطور که باید و شاید خوب نبود تاوانی که داد. گرسیوژ هم که با فتنه گری و حسادت سیاوشو به کشتن داد رفت گم و گور شد